؟

ساخت وبلاگ
 

یکشنبه بیست و دوم مرداد ۱۳۹۶

؟

دیروز از امتحان که برگشتم تو راه برگشت دلم هوس کرد برم خونه نسیبه و سپهر رو ببینم. نی نی تپلی شده ماشالله.... سنگییننننن....

خدا حفظش کنه

گوشیمو نگاه کردم دیدم استاد بش.-ری زنگ زده... زنگ زدم برنداشت. دوباره زنگ زد گفت استاد میخواستم درمورد چند موضوع مهم باهاتون حرف بزنم...

فک کنم میخواد بگه زبان انگلیسی مو قوی کنم

یا شایدم در مورد انجمنه.... نمیدونم.... موندم به خدا

کلی فکر کردم و از حق نگذریم دوست داشتم درمورد......... باشه. خدایااااا حواست هست دیگ

بعد گفتم ولش کن بابا، فرزان اونی که تو میخوای نیست که... چون اصلا راه نداره...

ا*** 

امروز بست دایکندی امتحانش بود و ما چون مرکز بودیم باید امتحان میگرفتیم

انشالله که موفق باشند. 

حس و حالشونو درک میکردم.

راستییییی امروز یه بحث جالب تو  دانشکده شد که الان برق نداره سیستمم

باز مینوبسمش

 

  حرفای فرزانه ای...
ما را در سایت حرفای فرزانه ای دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1harfayefarzaneiie بازدید : 185 تاريخ : شنبه 4 شهريور 1396 ساعت: 3:03