سه شنبه بیستم تیر ۱۳۹۶ |
اندر احوالات اتفاق اول
دیشب شب سختی بود برام.... خیلی سخت... خواب درست درمان نداشتم... فک نمیکردم انقدددرررر برام سخت باشه.... دوست داشتم نماز بخونم... با خدا حرف برنم... قرانشو باز کنم اما.... اصلا ی جوری شدم....ی حور بدی.... تازه فهمیدم مرغ پر کنده ک میگن چی عست.... من.... خدایاااا.... دیشب داشتم بال بال میزدم.... و اینو ب چشم دیدم... ارومم کن خداااا |
برچسب : نویسنده : 1harfayefarzaneiie بازدید : 161